نظریه شخصیت اریکسوننظریه شخصیت اریکسون، یکی از مباحث مطرح در روانشناسی بوده که به بررسی نظریه شخصیت در دیدگاه اریکسون میپردازد. اریکسون که به شیوه فرویدی آموزش دیده بود، رویکردی را در شخصیت گسترش داد که به طور قابل ملاحظهای گستردهتر از رویکرد فروید بود، ضمن اینکه قسمت اعظمی از هسته اندیشه فروید را حفظ کرد. در این مقاله به بررسی ابعاد و مراحل رشد شخصیت از دیدگاه اریکسون میپردازیم. فهرست مندرجات۲ - گسترش نظریه فروید ۲.۱ - جنبه اول ۲.۲ - جنبه دوم ۲.۳ - جنبه سوم ۳ - خصوصیات ۴ - اصل اپیژنتیک ۵ - توصیف مراحل هشتگانه ۵.۱ - چهار مرحله اول ۵.۲ - هشت قابلیت اساسی ۶ - مراحل هشتگانه ۶.۱ - اعتماد در برابر بیاعتمادی ۶.۲ - خودگردانی در برابر شرم و تردید ۶.۳ - ابتکار در برابر احساس گناه ۶.۴ - کوشایی در برابر احساس حقارت ۶.۵ - هویت در برابر سردرگمی نقش ۶.۶ - صمیمیت در برابر انزوا ۶.۷ - باروری در برابر بیحاصلی ۶.۸ - یکپارچگی در برابر پریشانی و رکود ۷ - پانویس ۸ - منبع ۱ - مقدمهاریک اریکسون، یکی از روانکاوانی است که معمولا به روانشناس خود (Ego-psychologist) معروفاند. روانشناسان خود، برای فعالیت و کارکرد "ایگو" که در فارسی به "خود" ترجمه شده است، اهمیت زیادتری قایلند. اریکسون نیز مانند دیگر روانشناسان خود، توجه خویش را به فعالیت ایگو معطوف ساخت و برای "نهاد" و "فراخود" اهمیت کمتری قایل بود. [۱]
شاملو، سعید، روانشناسی شخصیت، ص۷۵، تهران، رشد، ۱۳۸۲، چاپ هفتم.
اریکسون که به شیوه فرویدی آموزش دیده بود، رویکردی را در شخصیت گسترش داد که به طور قابل ملاحظهای گستردهتر از رویکرد فروید بود، ضمن اینکه قسمت اعظمی از هستهاندیشه فروید را حفظ کرد. ۲ - گسترش نظریه فرویدفعالیتهایی که اریکسون در گسترش نظریه فروید انجام داد، اساسا سه وجه دارد. ۲.۱ - جنبه اولنخست، او تااندازه زیادی مراحل رشد فروید را بسط داد. در حالی که فروید بر دوران کودکی تاکید میکرد و معتقد بود که شخصیت تا سن ۵ سالگی و یا حدود آن به طور کامل شکل میگیرد، اریکسون معتقد بود که رشد شخصیت در طول زندگی، از طریق مجموعهای از هشت مرحله رشدی ادامه مییابد. هر کدام از این مراحل، از طفولیت تا پیری، حاوی یک بحران است که باید حل شود. در هر مرحله، یک تعارض وجود دارد که حول یک نحوه رویارویی سازگارانه یا ناسازگارانه با مشکلات آن دوره، تمرکز یافته است. شکست در یک مرحله میتواند به فشار روانی و اضطراب در همان مرحله و رشد کند در مرحله بعد منجر شود. ۲.۲ - جنبه دومدومین تغییری که اریکسون در نظریه فروید به عمل آورد، تاکید بیشتر بر "خود" در مقایسه با "نهاد" بود. در دیدگاه اریکسون، خود، بخش مستقلی از شخصیت است و به واسطه نهاد و یا تحت تسلط آن نیست. علاوه بر این، خود نه تنها به وسیله والدین (همانطور که فروید معتقد بود)، بلکه به وسیله محیط اجتماعی و تاریخی فرد تحت تاثیر قرار میگیرد. ۲.۳ - جنبه سومسومین اصل بسط یافته فرویدی، اعتقاد اریکسون به تاثیر فرهنگ، اجتماع و تاریخ بر شکلگیری کل شخصیت بود. انسانها به طور کامل، تحت تاثیر نیروهای زیستشناختی که در دوران کودکی فعال هستند، قرار نمیگیرند. [۲]
شولتز، دوان، نظریه شخصیت، ص۲۲۳، یوسف کریمی، تهران، ارسباران، ۱۳۷۸، چاپ اول.
اریکسون میگفت، فروید از اهمیت تجارب کودکی در جریان پرورش و روابط اجتماعی و نیز عوامل فرهنگی موثر بر رشد "خود" غافل مانده و به آن کمتوجهی کرده است. او پاسخگویی صحیح به مشکلات حاصل از تعاملات اجتماعی کودک را ضامن رشد روانی آینده کودک میدانست و معتقد بود شکست در تعاملات اجتماعی، در هر مرحله یا دورهای از رشد، از مهمترین موانع به شمار میرود. [۳]
بیریا، ناصر و همکاران، روانشناسی رشد، ص۷۷۸، تهران، سمت، ۱۳۷۵، چاپ اول.
۳ - خصوصیاتبه طور کلی خصوصیات بارز نظریه اریکسون عبارتند از:
اریکسون استدلال میکند که، جریان رشد از طریق مراحل مختلف به وسیله فرایندی کنترل میشود که او آن را اصل اپیژنتیک رشد (epigenetic principle of maturation) نامید. منظور او از این اصل، آن است که گامها یا مراحل رشد، به وسیله عوامل ارثی یا ژنتیک تعیین میشوند. علاوه بر این، اریکسون بر نقش نیروهای محیطی و اجتماعی نیز تاکید میکرد. پس به طور کلی به نظر وی، رشد تحت تاثیر دو عامل فطری و اکتسابی یعنی متغیرهای فردی و موقعیتی قرار دارد. [۵]
شولتز، دوان، نظریه شخصیت، ص۳۲۶، یوسف کریمی، تهران، ارسباران، ۱۳۷۸، چاپ اول.
۴ - اصل اپیژنتیکاصل اپیژنتیک که محور اصلی نظریه اریکسون است، اشاره به این دارد که رشد و تکامل تمام انسانها در قالب سلسله مراحل مشخص و جهانشمولی صورت میگیرد. اریکسون این اصل را به شکل زیر تعریف کرده است:
اصل اپیژنتیک نشان میدهد که، رشد در مراحل متوالی روی میدهد و برای پیشرفت همواره رشد، هر مرحله باید به طور رضایتبخش حل و کامل شود. طبق این مدل اگر مرحلهای خاص از رشد به طور موفقیتآمیز حل نشود، تمامی مراحل بعدی ناسازگاری جسمی، شناختی، اجتماعی یا هیجانی را نشان خواهد داد. [۷]
کاپلان،هارولد، خلاصه روانپزشکی علوم رفتاری، ج۱، ص۳۱۴، نصرتالله پورافکاری، تهران، شهر آب، ۱۳۷۶، چاپ دوم.
۵ - توصیف مراحل هشتگانههمانطور که ذکر شد، اریکسون برای توصیف رشد در تمام دوران، یک سلسله مراحل هشتگانه را پیشنهاد کرده است. وی این مراحل را روانی – اجتماعی نامید، چون معتقد بود که رشد روانی افراد به ارتباط اجتماعی تشکیل شده در دورههای مختلف عمر آنها بستگی دارد. [۸]
اتکینسون، ریتال و همکاران، زمینه روانشناسی عمومی، ج۱، ص۹۶، حسن رفیعی و همکاران، تهران، رشد.
۵.۱ - چهار مرحله اولچهار مرحله اول نظریه وی، تااندازهای شبیه مراحل دهانی، مقعدی، آلتی و نهفتگی فروید هستند، ولی اریکسون بر خلاف فروید که بر جنبه جنسی مراحل توجه داشت، بیشتر بر مولفههای روانی – اجتماعی این مراحل توجه داشت. [۹]
شولتز، دوان، نظریه شخصیت، ص۳۲۵، یوسف کریمی، تهران، ارسباران، ۱۳۷۸، چاپ اول.
این مراحل از نظر زمانی ثابت نیستند و دارای رشد مستمرند. هر چند مرحلهای خاص ممکن است در زمانی خاص مسلط باشد، امکان دارد شخص مسایلی را از مرحلهای به مرحله بعدی منتقل سازد یا تحت استرس شدید به طور نسبی یا کامل به مرحله قبلی عقبنشینی کند. هر یک از این مراحل با یک یا چند بحران درونی همراه هستند، بحرانهایی که نقاط عطف تلقی میشوند و دورههایی که شخص در حالت افزایش آسیبپذیری است. [۱۰]
کاپلان،هارولد، خلاصه روانپزشکی علوم رفتاری، ج۱، ص۴۱۵، نصرتالله پورافکاری، تهران، شهر آب، ۱۳۷۶، چاپ دوم.
اریکسون معتقد بود که هر فرد، هر یک از این بحرانها را باید چنان موفقیتآمیز طی کند که برای انجام تکلیف روانی – اجتماعی مرحله بعد آماده باشد. [۱۱]
اتکینسون، ریتال و همکاران، زمینه روانشناسی عمومی، ج۱، ص۹۶، حسن رفیعی و همکاران، تهران، رشد.
به عقیده اریکسون این بحرانها و تعارضها دارای یک جزء مثبت و یک جزء منفی میباشند که یکی سازنده و موجب رشد شخصیت و دیگری مخرب و موجب اختلال رشد میشود. [۱۲]
کرمی نوری، رضا، روانشناسی تربیتی، تهران، ۱۳۶۹، چاپ اول، ص۴۳.
۵.۲ - هشت قابلیت اساسیبنا به نظر وی هشت قابلیت اساسی وجود دارد که متناظر با مراحل رشد است، هر کدام از این قابلیتها تنها هنگامی ظاهر میشوند که بحران هر دوره به طور مطلوبی حل و فصل شود. چهار قابلیتی که ممکن است در کودکی ظاهر شوند، امید، اراده، هدفمندی و شایستگی هستند. وفاداری در نوجوانی و عشق، توجه و خرد در بزرگسالی آشکار میشوند. این قابلیتها تا اندازه بسیار زیادی به یکدیگر وابستهاند و هیچ کدام نمیتوانند تا تحکیم کامل و مطمئن قابلیت قبلی گسترش یابند. [۱۳]
شولتز، دوان، نظریه شخصیت، ص۳۳۵، یوسف کریمی، تهران، ارسباران، ۱۳۷۸، چاپ اول.
۶ - مراحل هشتگانهمراحل هشتگانه نظریه اریکسون عبارتند از: ۶.۱ - اعتماد در برابر بیاعتمادیاعتماد در برابر بیاعتمادی (تولد تا یک سالگی): اریکسون معتقد بود، زیربنای شخصیت سالم را احساس اعتماد میسازد. اگر کودک حس اعتماد درونی و عمیق داشته باشد، دنیا را امن و باثبات و مردم را قابل اطمینان میبیند. این حس به چگونگی رابطه مادر و کودک و نحوه مراقبت او از کودک بستگی دارد. ۶.۲ - خودگردانی در برابر شرم و تردیدخودگردانی در برابر شرم و تردید (۱ تا ۳ سالگی): خودگردانی به احساس تسلط کودک بر خود و تکانههایش مربوط میگردد. کودک در این دوره مستقل از والدین مهارتهای حرکتی را میآموزد. ۶.۳ - ابتکار در برابر احساس گناهابتکار در برابر احساس گناه (۳ تا ۵ سالگی): اریکسون این دوره را سن بازی مینامد و معتقد است کودک در این دوره شدیدا اجتماعی شده است. ۶.۴ - کوشایی در برابر احساس حقارتکوشایی در برابر احساس حقارت (۶ تا ۱۱ سالگی): در این سن کودک مهارتهای اجتماعی و استفاده از تکنولوژی زمان خود را آموزش میبیند. ۶.۵ - هویت در برابر سردرگمی نقشهویت در برابر سردرگمی نقش (۱۱ سالگی تا اواخر نوجوانی) [۱۴]
کاپلان،هارولد، خلاصه روانپزشکی علوم رفتاری، ج۱، ص۴۱۶، نصرتالله پورافکاری، تهران، شهر آب، ۱۳۷۶، چاپ دوم.
: اریکسون معتقد بود تکلیف عمده نوجوان کسب هویت است. یعنی یافتن پاسخی به این دو سوال: "من که هستم؟ " و "چه میکنم؟ " اریکسون بحران این دوره را بحران هویت نامید و آن را بخش جداییناپذیر رشد سالم روانی – اجتماعی دانست. وی معتقد بود این دوره را باید دوره نقشآزمایی دانست، دورهای که فرد ممکن است برای شکل دادن به مفهوم یکپارچهای از خود، رفتارها، عقاید و علایق گوناگونی را امتحان کند. [۱۵]
اتکینسون، ریتال و همکاران، زمینه روانشناسی عمومی، ج۱، ص۹۷، حسن رفیعی و همکاران، تهران، رشد.
۶.۶ - صمیمیت در برابر انزواصمیمیت در برابر انزوا (۲۱ سالگی تا ۴۰ سالگی): بحران این دوره در خود فرورفتن و کنارهگیری از روابط اجتماعی است. اخلاق که پدیدهای اجتماعی است نیز در اغلب فرهنگها در این مرحله به وجود میآید. ۶.۷ - باروری در برابر بیحاصلیباروری در برابر بیحاصلی (۴۰ سالگی تا ۶۵ سالگی): این دوره (میانسالی) برای بسیاری از افراد بارورترین دوره عمر است. اریکسون برای اشاره به نگرانی این افراد در مورد هدایت نسل بعد و فراهم کردن امکانات برای آنها اصطلاح باروری را به کار برد. ۶.۸ - یکپارچگی در برابر پریشانی و رکودیکپارچگی در برابر پریشانی و رکود (بالای ۶۵ سالگی): یکپارچگی عبارت است از، احساس رضایت و خرسندی از بابت سازنده و باارزش بودن زندگی. اریکسون اصطلاح "عروج خود" را برای اشاره به این دوره به کار برده و ناامیدی را بحران این دوره میدانست. [۱۶]
کاپلان،هارولد، خلاصه روانپزشکی علوم رفتاری، ج۱، ص۴۱۷-۴۱۸، نصرتالله پورافکاری، تهران، شهر آب، ۱۳۷۶، چاپ دوم.
۷ - پانویس
۸ - منبع• سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «نظریه شخصیت اریکسون»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۵/۰۷. ردههای این صفحه : روانشناسی بالینی | روانشناسی شخصیت | علوم تربیتی | مباحث روانشناسی | مشاوره و راهنمایی
|